۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

تواضع در برابر زمان − آخرین درس یک استاد


تواضع در برابر زمان − آخرین درس یک استاد


Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: کارل اتو هُندریش، استاد درگذشته‌ی دانشگاه فرانکفورت
آخرین شماره‌ی مجله‌ی فرهنگی "مرکور" حاوی مقاله‌ای از کارل اتو هُندریش، استاد درگذشته‌ی جامعه‌شناسی است. او در این مقاله، که متن آخرین درس اوست، حاصل یک عمر پژوهش جامعه‌شناسانه را بازگو می‌کند.

"مرکور" (Merkur) یک نشریه‌ی فرهنگی معتبر آلمانی است. این نشریه، که در سال ۱۹۴۷ تأسیس شده، خود را یک «مجله‌ی کلاسیک فرهنگی»، با نگرشی «لیبرال» معرفی می‌کند که از مدهای زمانه تأثیر نمی‌گیرد و به «ارزش‌های کهن» روشنگری پایبند می‌ماند. این ارزش‌ها از دید گردانندگان این مجله عبارت‌اند از «شک، انتقاد و ریشخند».

آن هنگام و اکنون

آخرین شماره‌ی "مرکور" (شماره‌ی ۷۱۹، آوریل ۲۰۰۹) با مقاله‌ای از کارل اتو هُندریش (Karl Otto Hondrich) آغاز می‌شود. هندریش (۱۹۳۷−۲۰۰۷) از استادان بنام جامعه‌شناسی در آلمان بوده است. او در "انستیتوی تحلیل اجتماعی و سیاسی" دانشگاه فرانکفورت تدریس می‌کرده است. آثار او در مورد ساختار و مسائل جامعه‌ی مدرن، رشد اقتصادی، موضوع قدرت و سلطه و تحولات جامعه‌ی آلمان هستند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: روی جلد شماره‌ی آوریل ۲۰۰۹ مجله‌ی ’مرکور‘
عنوان مقاله‌ی هندریش در مرکور "آن هنگام و اکنون" است. این مقاله متن سخنرانی اوست در آخرین جلسه‌ی درسش در دانشگاه فرانکفورت. موضوع آن پیوستگی و گسستگی در جامعه است، اینکه جامعه متحول می‌شود، در عین حال بسی چیزها در آن به نسبت ثابت می‌مانند.

بند اول نوشته، مضمون عمومی آن را بیان می‌کند:
«در هر چیزی که تغییر کند، چیزی بدون تغییر می‌ماند. در هر آن چیزی که امروزه زیر عنوان نو ما را شیفته یا ناراحت می‌کند، عنصری کهن وجود دارد که به زندگی خود ادامه می‌دهد و تکرار می‌شود. در هر چیزی که به نظر می‌رسد با گذشته کاملا فرق دارد، چیزی پابرجامانده و ثابت موجود است. بسیاری از چیزهایی که اکنون به نظر تازه می‌آیند، قبلا هم وجود داشته‌اند، اغلب بسی پیشتر از آنی که ما تصور می‌کنیم. و همچنین چیزها، چه خوب و چه بد، بسی بیشتر از آنی که ما فکر می‌کنیم، دوام می‌آورند.»

تجربه‌ی عمر

استاد در اینجا تجربه‌ی یک عمر را بیان می‌کند، عمری اندیشه بر مسائل اجتماعی را. چه سخنش را بپذیریم و چه نپذیریم، بایستی آن را جدی بگیریم؛ و اگر جدی بگیریم، طبعا بهره‌ای از آن می‌گیریم.

او در ابتدای سخنش می‌گوید: «این یک درس جامعه‌شناسی است. نگاه جامعه‌شناسانه در همه جا رابطه‌های میان انسان‌ها را می‌بیند. تا همین امروز نگاه بر آنچه در رابطه می‌گذرد، بر من بسی دشوار می‌نماید. مدام این نگاه متوجه فرد انسان می‌شود، به پدیده‌ی فرد معطوف می‌شود. این عادت ماست. نگاه جامعه‌شناس، برعکس، نگاهی غیرعادی است، غریب است، غریب‌کننده است. بر این قرار من هم، که مدتهاست جامعه‌شناسم، بایستی مدام بکوشم − انگار که دارم عینکم را عوض می‌کنم − تا نگاهم جامعه‌شناسانه باشد، یعنی رابطه‌بین باشد.»
در رابطه‌ی "الف" و "ب" اشکالی وجود دارد. نگاه عادی و عادت‌شده به چنین موضوعی یا متوجه‌ی "الف" می‌شود، و/یا متوجه‌ی "ب". هندریش می‌گوید، این نگاه، جامعه‌شناسانه نیست. فورا اشکال را در "الف" و/یا "ب" نبینید، اشکال ممکن است در خود رابطه باشد.
نگاه جامعه‌شناسانه یعنی نگاه متمرکز بر روابط. افراد، موضوع جامعه‌شناسی نیستند. این حرفی است که استاد لابد در جلسه‌ی اول درسش گفته و در واپسین درسش هم بر آن تأکید می‌کند.

هُندریش کوشیده است بر اساس تحلیل رابطه، تحول و پایداری را در جامعه نشان دهد. در درس آخرش نیز چنین می‌کند. چکیده‌ی فکرش را در درس آخرش چنین بیان می‌کند: «روندهای اجتماعی و نهادهایی که مدتهاست وجود دارند، در آینده نیز مدتها وجود خواهند داشت؛ این محتمل‌تر است که سازه‌های جدید اجتماعی زودتر فروپاشند.» این نظری "محافظه‌کارانه" است. هندریش به عنوان جامعه‌شناسی محافظه‌کار شهرت داشته است. نوشته‌هایش را اما تحول‌طلبان نیز با علاقه خوانده‌اند.

پنج نکته‌ی بنیادی

هُندریش در واپسین درسش، در توضیح نگاه جامعه‌شناسانه، می‌گوید که وقتی از رابطه سخن می‌گوییم، بایستی به پنج نکته توجه داشته باشیم. او این پنج نکته‌ی بنیادی را در نوشته‌هایش به تفصیل شرح داده و در آخرین درسش نیز به آنها اشاره می‌کند. حاصل اصلی کار عمری او به‌عنوانِ جامعه‌شناس برشمردن و توضیح آنهاست. آنها از این ‌قرارند:

۱. بده‌بستان − هر رابطه‌ای یک بده-بستان است، پاسخ هم که ندهیم، پاسخ داده‌ایم.
۲. ارزش‌گذاری – وقتی چیزی را پیش کشیم، عملا چیز دیگری را پس می‌زنیم. رابطه‌ بر اساس ترجیح است و ترجیح یعنی ارزش‌گذاری.
۳. بخش کردن − رابطه، تقسیم کردن است و تقسیم کردن میان خود، متحد کردن خود است و پس زدن کسانی که با آنها چیزی را تقسیم نمی‌کنیم.
۴. آشکارسازی و پنهان‌سازی – چیزی را که نمایش می‌دهیم، روی چیز دیگری را می‌پوشاند. آشکار‌سازی با پنهان‌سازی همراه است.
۵. تعین – زندگی در زمان جاری است. از آینده‌ی نامعین، در افق نزدیک، چیزی متعین می‌شود، مثلا با طرح و نقشه و پیش‌بینی. از کل گذشته هم، چیزهایی متعین می‌شوند و بقیه مبهم می‌مانند. ما در پس و پیش خود، فقط افق بسیار باریکی را متعین می‌بینیم. نه گذشته در کلیت خود متعین‌شدنی است، نه آینده.

هندریش در سخنرانی خود بیشتر به این نکته‌ی آخر پرداخته و دعوت به تواضع در برابر زمان کرده است. نه آینده را می‌توان به طور کامل پیش‌بینی کرد و نه بر گذشته‌ی تاریک می‌توان به طور کامل پرتو افکند.

نویسنده: رضا نیکجو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر